-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 خرداد 1395 07:21
چقد دلم برای اینجا تنگ شده بود یه مدت نت نداشتم البته نت ایرانسل داشتم منتهی خونه ما نتش خوب آنتن نمیده نمیدونم دلیلشم چیه خوبه طبقه 6 هم هستیم!!!همه هی از نت ایرانسل تعریف میکردن ماهم گرفتیم ولی حیف.... الانم هستیم خونه برادرشوهرم اینجا خوب آنتن میده. انشالله که خونه بخریم دیگه مودم و نصب میکنیم چون الان این خونه که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 خرداد 1395 11:30
صبح روز جمعه ساعت 5 و نیم صبح راهی ولایت شدیم چون قرار بود همسری با پدرشوهرم برن سم پاشی به این خاطر صبح زود رفتیم ،تا رسیدیم خونه پدرشوهرم همسر اینا رفتن سم پاشی ساعت 10 برگشتن خونه ،خواهر شوهر سومم خونه پدرشوهرم برای ناهار دعوت کرده بود دیگه ماهم باهاشون رفتیم خوش گذشت خداروشکر..خواهرشوهر مجردم خدایی خیلی احترامم و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 خرداد 1395 16:24
تو فروردین یه قرعه کشی خونگی با زن داداشم اینا شرکت کردم اسمم سال دیگه تو تیر در اومده!!تیر 96 چه خوش شانسم خخخخخ یهو الان یادم افتاد ،فدای سرم این زیاد مهم نیست عوضش خدا شانسای دیگه و بهم داده..خونه مادرشوهرم یه وام 4 میلیونی گرفتن،احتیاج نداشتن وام و دادن ما ماهی 70 تومن قسطش میشه 4 درصد خیلی خوبه یعنی عالی عالیه.....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 خرداد 1395 17:43
امشب همسری شیفته الان هستم خونه خواهری،یه خبر خوش صاحب خونه قرارداد خونه رو برامون تمدید کرد 2ونیم کشید رو رهن خدایاااا شکرت که کمک کردی و گذاشتی دل صاحب خونه(چون قرار شد و قبلا گفت میخواد رهن و پس بده و خونه. رو اجاره بده)ممنون خدای خوبم تو بهترینی همیشه گفتم تو خدای خوبیهای شکرت، خیلی خوشحالم البته از دعای خوب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:44
امروز صبح رفتم آزمایش هورمونی و انجام داد دو هفته دیگه جوابش میاد خداکنه مشکلی نباشه، 14 پری باید برم سونو بدم از بدشانسی من اون روز میفته روز جمعه ای!!!روز قبلشم نمیشه ، چون دکترم 5 شنبه ها نیست چون همون روز که سونو رو انجام میدم باید برم مطلب دکترم ببینه،یه روز بعدش و نمیدونم باید زنگ بزنم بپرسم از دکترم ولی فک نکنم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 اردیبهشت 1395 16:22
یکی دوروز پیش به صاحب خونه زنگ زدیم که امسالم خونه رو تمدید کنیم که صاحبش گفت امسال خونه رو رهن نمیده و میخواد اجازه بده و ما باید از این خونه. بریم چون فقط میتونم رهن بدیم و با حقوق کم همسری نمیتونیم اجازه زیاد بدیم!!!دو روزه مدام در حال پیدا کردن خونه مناسبیم، حال روحیم دو روزه عجیب خرابه ..خدایا به حق 5 تن یه خونه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395 10:25
کوثر جون تو بلاگ اسکای قسمت خصوصی نداره نظر بذار و شمارتو برام بذار عمومیش نمیکنم بعد حذفش میکنم راستی آدرس وبلاگ دختر خالتم برام بذار
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 15:40
دیروز صبح نزدیکای 10جاری و دخترش اومدن خونمون همین جوری سر زده البته ده دقیقه قبلش زنگ زد گفت که میان برادرشوهرم مراقبت داشتن و رفتن مدرسه،برای ناهار مرغ گذاشتم ،همسری زنگ زد گفت که برای ناهار نمیاد و سر کار میمونه دیگه خوب شد ناهار همسری و اونا میل کردن خیلیم خوش مزه بود جای همسری خالی بود،غروبم رفتیم پارک کوهستان و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 14:06
عصر روز چهارشنبه چند تا ازدوستای دانشگاهی و دوتا از دوستای مجازی خونه یکی از دوستای مجازی برای شام دعوت بودیم خیلی خوش گذاشت شب اونجا موندیم تا صبح موقعه اذان صبح بیدار بودیم و صحبت میکردیم بعد اذان صبح ساعت 6خوابیدم تا 11 ظهر،ناهارم اونجا بودیم دیگه منم بعد ناهار ساعت 3 برگشتم چون برای شب عروسی دعوت بودیم همسر جونمم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 اردیبهشت 1395 13:25
هستم خونه داداشم همسری از جمعه بعدظهر رفته قم دوره داره، انءشالله به سلامتی برگرده دلم براش تنگ شده... پنجشنبه منو همسری رفتیم خونه مادرم اینا بعدش رفتیم تو سبزها هوا فوق العاده بود بارونم میبارید تو حیاط خونه مادر اینا اینقد عکس گرفتیم، کلی گل بابونه جمع کردم دارم خشک میکنم خیلی از خاصیتش شنیدم هم میخوام باهاش بخور...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 اردیبهشت 1395 13:21
دلم کلی برای اینجا تنگ شده بود..جمعه همسری شیفت بود دلم بدجور هوای خونه عموم و کرده بود (به یاد گذشته وقتی مجرد بودم همیشه میرفتم هفته هفته خونشون میموندم)به همسری گفتم ببرم شهرستان خونه عمو اول مخالفت کرده و گفت میبرمت خونه داداشم بعد کلی اصرار کردنم بهش راضی شد و غروب 5 شنبه رفتیم خونه عموم البته همسری نیومد داخل و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 اردیبهشت 1395 15:40
دیروز رفتم دکتر برام 14 پریم سونو ،یه آزمایش هورمونی برای 3 پریم و قرص متفورمین برام نوشت گفت همراه قرص باید کشمش بخورم تا قندم نره پاین از دوستان شنیدم خوردن این قرص باعث لاغری میشه ولی من دوس ندارم لاغر بشم..
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 13:35
روز چهار شنبه همسری نیم ساعت دیرتر اومد خونه الهی فداش بشم برگشتنی رفته بود گل برام خریده بود به مناسبت تولدم کادو که نقدی هم بود گذاشته بود رو گُله ممنونم مرد مهربانم.. چهارشنبه غروب رفتیم خونه پدرشوهرم اینا قبل رفتنم رفتیم سر خاک جگر گوشه ام، کاملا دور قبرش گل و گیاه روییده بود کاملا معلوم بود که قبر یه طفل معصومه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 13:23
امروز 1 اردیبهشت تولدمه ممنون و تشکر از همه دوستای که از دیروز تا الان بهم تبریک گفتن مرسی از لطفتون..از همسری جونمم خیلی ممنون که صبح زود از سر کار کلی پیام برام فرستاده،فرستاده تنها نفس زندگیم تولدت مبارک ممنون مرد مهربانم صبح موقعه رفتن سر کارم کلی تبریک گفت کادوهم قراره نقدی حساب کنه.. فرداهم روز مرده به مردهای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 فروردین 1395 16:31
چهارشنبه ساعت 5 رفتم دوستم آزاده (دوست مجازی) ،وااای کلی با عکسش فرق داشت خیلیم خانوم و مهربون و تودل برو بود یک ساعت نیم باهم بود ،همسر جونم تو ماشین در دانشگاه منتظر بود دیگه آزاده رو هم رسوندیم خونه و به هم قول دادیم دفع بعد بریم خونه که همسرامونم باهم آشنا بشن..آزاده یه دختر 5 ساله به اسم آیسا داره خود آزاده هم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 فروردین 1395 12:57
یکی از عموهای پدرم خیلی سنش بالا شاید صدسالش باشه دیگه بنده خدا ناتوانیه(تقریبا آلزایمرگرفته. و از این جریان بی خبره)،پسراش سر یه موضوعی با پدر بحثشون شده و قطع رابطه باهمون کردن و باهمدیگه اصلا حرف نمیزنیم و قهریم ما خانوادگی همگی دوست داریم باهم دوستی کنیم منتهی اونا دوست ندارن چند شب تاحالا خواب دیدم که تو خواب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 فروردین 1395 11:23
هوا ابری و بارونیه گاهی میباره به آرومی اینجور هوا رو دوست دارم،دیروز عجیب هوا گرم بود ولی امروز سرده هوا،دیشب هواشناسی گفت احتمال سیل هست تو غرب کشور....جلوی خونه قدیمی پدرم اینا یه رودخانه بود هر وقت بارون میومد آب تو رودخانه جریان پیدا میکرد یادش بخیر بچه که بود همیشه دوست داشتم بارون بیاد ی جفت چکمه داشتم پام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 فروردین 1395 12:00
دیروز صبح با برادرشوهرم اینا رفتیم بیرون دامن طبیعت ماشاالله به این فصل و سال خدا آخرش و بخیر کنه بهترین ساله...اینقد خوشه باهشون میری بیرون دست به سیاه و سفید نمیزنی فقط میخوری بنده خدا فقط جاریم همه کاراو میکنه همه وسایلم اونا میارن منو همسری فقط همراهیم ماشینم نمیبریم میزنیم پارکینگ اونا و با ماشین اونا میریم بیشتر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 فروردین 1395 11:55
این روزا، روزا بلند شده و شب کوتاه و آدم حس خواب آلودگی بهش دست میده و تو خونه طاقت آدم سر میره کلا از فصل بهار خوشم نمیاد جالب اینجاس فصل بهارم اومدم دنیا بیشتر پاییز و زمستان و دوست دارم الان خواهری زنگ زد گفت ماهم طاقتمون نمیگیره ظهری بیاین خونمون تازه خواهر یه پسر دوسال ونیمه داره که از دیوار راست میره بالا خواهرم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 فروردین 1395 09:32
12 فروردین عروسی دوست همسر جان دعوت بودیم عروسی سنقر بود 70 کیلومتر با کرمانشاه فاصله داره بار اولم بود که سنقر رفتم طبیعتش خیلی قشنگ بود تو مسیر کلی عکس گرفتیم،شروع عروسی ساعت 10 تا 4 بعدازظهر بود،مراسم عروسی با مراسم ما کلی فرق داشت بیشتر دعوتیا دوستای دامادی بودن که بیشتر رقاصاشم دوستاش بودن ،زن و مردم قاطی بود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 فروردین 1395 12:37
شب یکشنبه رفتیم خونه جاریم چون ناهار همگی خونشون دعوت بودیم (خانواده همسرم )همگی شب هم ساعت 8 باهم رفتیم عروسی خوش گذشت...دیروز ظهر جاریم اینا خواستن برن خونه خواهرم عید دیدنی گفتن که ماهم باهاشون بریم و برگشتنیم اومدیم خونه خودمون.. روز مادر رو به مادرم و مادرشوهرم و روز زن رو به خودم و به تمام دوستای عزیزم تبریک...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 فروردین 1395 12:44
ماشالله عجب بارونی میباره خدایا شکرت به خاطر این سال و ماه،میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست انءشالله که سال خوب و پر بارانی هست خداکنه زراعتم خوب باشه آخه اگه زراعت خوب باشه،پدرشوهرم قراره تابستان کمکمون کنه خونه بخریم ماشاءالله زمین کشاورزی زیاد دارن گندم،جو.... مادرشوهرم بهم (پاقازه)داده یه گیاه محلی پر خاصیته مزش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 فروردین 1395 16:00
سال نو همگی مبارک ،انءشالله سال 94 سالی پر از اتفاق خوب،سالی بدون غم و بدون مریضی و سالی پر از نی نی و خبر بارداری باشه برای همه دوستانی که منتظرن.. امین. من که خیلی امیدوارم به سال جدید 5شنبه آخر سال راهی ولایت شدیم و رفتیم سر مزار جگر گوشم ،مادرشوهر اینام قبل از ما با دسته گل و. سبزه رفته بودن سر خاکش وقتی میرم و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 اسفند 1394 17:30
آهای شخصی که میای برای من و بعضی از دوستام نظر میذاری به اسم نینا خدا ازت نگذره به حق 5 تن ،از این به بعد سر سجاده نماز برات دعا میکنم که جواب این کاراتو بگیری از خدا و مطمئنم که جوابش رو میگیره منتهی به وقتش..انءشالله خیر نبینی هم این دنیا هم اون دنیا تا دیگه نیای بین ما دوستارو خراب کنی چوب خدا صدا نداره..اینقده برو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفند 1394 12:12
دیروز صبح شوهر خواهر شوهر کوچیکه به همسری زنگ زد و گفت برای ناهار بریم اونجا و رفتیم ساعت 3هم از اونجا رفتیم بازار که حاصلش شده سه شاخه گل برای تو گلدان و ساتن و تور برای رو میز.شب بعد شام زن عموم و پسرشو دوتا از عروساش اومدن خونمون بار اول بود که اومدن زن عموم کادو یه سینی خوشگل نگین داره آورده بودیکی از عروساشم یه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفند 1394 10:57
بعد دو هفته از خونه پدری برگشتم مامانم اینا 7 اسفند رفتن کربلا 15 ام به سلامت برگشتن و 17 ام مراسم دعوتی ولیمه داشتن250 نفر دعوتی داشتن این دوهفته خیلیییی خوش گذشت منتهی یه هفته اولش از همسر جونم دور بودم و خیلی دلتنگش بود هفته دومش مرخصی گرفت و اومد پیشم و بیشتر خوش گذشت ... از اداره همسری سبد عیدی بهمون دادن که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 اسفند 1394 08:23
دیروز و پری روز مهمون داشتم همگی از خانواده همسری ، خواهرزاده همسرو برادرشوهر اینا و...همسر خواهرزاده همسری اولین باره که اومده خونمون آخه یه شهر دیگه ان،،هستن گیلان... امروز میریم ولایت خونه مامان اینا قراره دو هفته بمونم بابا و مامانم قراره فردا به سلامتی برن کربلا و من باید برم اونجا زن داداشم سنش کمه بعداشم گفت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 اسفند 1394 15:34
نمیدونم شما مث منی یا نه بیشتر روزا درگیر اینم که چی برای ناهار درست کنم و چی برای شام!!خیلی بده هر چی فکر میکنی فکرت به جای نمیرسه که چی درست کنی،من از صبح همش تو فکر ناهار بودم که چی درست کنم بالاخره ساعت 1 ظهر یه غذای من درآوردی درست کردم خیلی هم خوش مزه بود،سیب سرخ شده با گوجه تو روغن تفت دادم بعد ادویه بهش اضافه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 اسفند 1394 09:59
با شما هستم که میای وب برای من نظر میذاری و نفرین میکنی و دعای بد میکنی انءشالله همون بلا و مصیبتی که به سر من اومد به سر شمای بد ذات و بد عقیده هم بیاد تا بفهمی چی کشیدم و میکشم ،حالا خدا میدونه عقده ت چی که اومدی سر من خالیش کردی ،برات دعا میکنم خدا شفات بده .آدم مریض بیکار ا نءشالله امید به خدا دارم زودی من مادر شم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 بهمن 1394 10:46
دیروز به همسری گفتم تو اسفند بریم دکتر گفت اگه خدانکرده تا 5 سال دیگه باردار نشدی بعد باید بری دکتر!!!!سه، چهار روزه بدجور تو فکر بچه ام هزار جور فکر میاد تو سرم.... همسری پشت گردنش یه خال داره هم رنگ پوستش زیاد معلوم نیست ،دیروز که رفت دندانش و روکش کنه وقت برگشت خالشم برداشته بود ولی بخیه نزده بود جای تعجب بود!!من...